درد درک نکردن

روزهای جدایی

سلام.امروز با خودم گفتم چرا باید یکی را که خود از افرید های خداست را <<زبانم لال>> مثل خدا واسه خودم بدونم؟؟؟؟دارم خدارو پیدا میکنم.نمیگم ارومم کرد تو یک روز میگم نه.انتظار اروم شدنم ندارم چون خالص نیستم.دوست دارم به خدا بگم چقدر دوسش دارم و چقدر پشیمونم که خدا را بخاطر چیز هایی که بهم داده کم تر و انطور که باید و شاید بوده شکر نکردم.خیلی امروز ارومم کرد<<خدارو میگم>>.هرچی اون بخواد همان میشه پس همهی همه چیز را به خودش سپردم.او خود بهتر میداند چیکار کند و میدانم و مطمنن هستم که خدا بهترین را برایم انتخاب میکنم.برایم دعا کنید

<<اگر تنهاترین تنها شوم باز خدا هست

 او جانشین همه نداشتنهاست

 نفرین ها و آفرین ها بی ثمر است

 اگر تمامی خلق گرگهای هار شوند

 و از آسمان هول و کینه بر سرم بارد

 تو مهربان جاودان آسیب نا پذیر من هستی

 ای پناهگاه ابدی

 تو می توانی جانشین همه بی پناهی ها شوی>>

 

نوشته شده در چهار شنبه 1 بهمن 1393برچسب:روز 15تنهایی<<روز اول با خدا بودن>>-عشق-عاشقانه-خاطرات-خاطرات عشقی,درد-درگ,ساعت 1:1 توسط مجنون| |

سلام.درکم کنید.دارم دیوانه میشم نمیتوانم تحمل کنم. دل تنگی داره پارم میکن.شکستم.خورد شدم خداجون یک کاری بکن.ارامم کن خدا جونم.خیلی قلبم درد میکن.خداااااااااااااا دوست دارم حتی اگه... .نمیخوام مثل بقیه بد باشم کمکم کن.پاکم کن.واسم دعا کنید

نوشته شده در سه شنبه 30 دی 1393برچسب:ذوز14 تنهایی-عشق-عاشقانه-خاطرات-خاطرات عشقی,درد-درگ,ساعت 1:4 توسط مجنون| |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 9 صفحه بعد

قالب ساز وبلاگ پيچك دات نت